پستونک
محمدم از زمانی که بدنیا اومدی تا 2 ماهگی شبا اصلا نمی خوابیدی 1 شب خاله سمیرا اومده بود خونه ما بخوابه شما مثل هر شب گریه می کردی و نمی خوابیدی تا خاله سمیرا پستونک گذاشت تو دهنت 1 چشمتو بستی از اون موقع دیگه پستونکی شدی تا 4 ماهگی عادت کرده بودی موقع خواب باید می خوردیش تا عید رفتیم تهران خونه دختر خاله بابا بارون شدیدی می اومد تا بیایم سوار ماشین بشیم نگاه کردم دیدم پستونکت نیست دیگه برات نخریدم و ترک کردی الان موقع خواب غر میزنی تا خوابت ببره. ...
نویسنده :
فرشته
17:02